آوای شعر من

بایگانی
محبوب ترین مطالب
  • ۹۳/۰۶/۰۸
    .
آخرین نظرات

۲۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

در گذر از تاریخ شعر محلی بختیاری

یادی از نغمه سرا و پدر شعر بختیاری زنده یاد سید حیدر موسوی که پس از سالها خاموشی اش هنوز هم پژواک آوای شعرش در گوش عاشقان و شیفتگان شعر محلی بختیاری طنین انداز است.

اگر به قلعه تُل سفر کرده باشید شاید نام زیبای مال آقا نیز معرف حضور کسانی باشد که روزی برای تفریح و تفرج پا به این روستای توریستی و سیاحتی بسیار زیبا گذاشته اند ، مال آقا یکی از روستاهای شهرستان باغملک استان خوزستان است که در 25 کیلومتری مرکز شهرستان قرار دارد. این روستا با طبیعتی زیبا و دلنشین پای گردشگران و رهگذران زیادی را به دیار خود باز کرده است.

سرزمینی سرسبز و خوش آب و هوا با جاذبه های طبیعی و گردشگری که به عروس طبیعت خوزستان معروف است و سرزمین چهار فصل است.

زمستانی سرد و در مواقعی برفی ، بهاری زیبا و پرشکوفه ، تابستانی پر میوه ، و پاییزی یکپارچه طلایی با کوههایی استوار و با صلابت که در مجاورت کوه مُنگّشت و قارون پر برف چون نگینی در قلب استان خوزستان می درخشد. مردمانی مهربان دارد و خاکش شهیدان پر افتخار و سربلندی را در دل خود جای داده است. در روزگاری نه چندان دور پیرمردی در این روستا زندگی می کرد. که پدر و شناسنامه شعر بختیاری بوده و بدون هیچ ادعا و توقعی با استعداد و خلاقیتی ذاتی ، سرشار و خدادادی با این که تحصیلات مطرحی نداشته براساس طبع ذاتی هنری و ادبی شاعرانه اش شعر را کاملا می شناخت و طبع شعرش با عروض ، وزن ، قافیه و ردیف عجین شده بود.

در سرودن شعر محلی بختیاری استادی به تمام عیار بود. زیباترین جلوه ها و آفرینش های ادبی شعر بختیاری را خلق می کرد و در شاهنامه خوانی نیز تبحر و تخصص فوق العاده ای داشت. آوای دلنشین شاهنامه خوانی اش شیفتگان شعر حماسی را به وجد می آورد. و در سرودن شعر محلی بختیاری بیش از توان خود ظاهر می شد.

هنوز که هنوز است صدای پر احساس شعر او در گوش زمان پیچیده است و نام او در خاطر همگان زنده مانده است.

در عصری که او شعر می گفت من کودکی بیش نبودم و هنرنمای او را در عرصه شعر بختیاری به خاطر می آورم به مخاطبان خود شور و  نشاط می داد و با خلق زیباترین اشعار کهن و محلی بختیاری یاد و خاطره خود را در ذهن ادب دوستان زنده می کرد. همه او را پدر شعر بختیاری لقب داده بودند. زنده یاد سیدحیدر موسوی سرانجام پس از سالها نغمه سرایی و شاهنامه خوانی در سال 1358 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.

روحش شاد و یادش گرامی باد. آوای شعر من بپاس تجلیل از وی و گرامی داشتن یاد و خاطرة این بزرگ مرد و شاعر بختیاری قطعه شعری را در وصف او سروده تا یادی از بزرگان شعر بختیاری شده باشد.

در نظــــــرم نقش بست نغمه و آواز تو

عاشق شعرم نمود صوتِ خوش الفاظ تو

خـــــــــاطرة نام تو شوقِ مرا تازه کـرد

در دل من زنده شد نامِ غزلســــــــــاز تو

داوود جمشیدیان

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۴۲
داوود جمشیدیان

در گذر از زمان و در خاطراتِ زندگیِ من رویایی به حقیقت پیوست که این حقیقت قصه زندگیِ من است. قصه زندگیِ کودکی که عاشقِ نوشتن بود و همیشه رویایِ نوشتن را در ذهن کودکانه خویش تخیل می کرد. آرزویش این بود که روزی یک نویسنده بزرگ شود. نویسنده ای که فقط به عشقِ مردمش بنویسد. با شعرِ کودکانه ای کودکان را شاد ، با غزلی جوانان را تحرک و نشاط و با مقاله و مطلبی مردم را سیراب و امیدوار کند. این داستان واقعی است و به هیچ وجه تخیلی نمی باشد. آنچه را که به خاطر می آورم این است که به یاد دارم  کودکی دَه ساله بودم و همیشه عشقِ نوشتن را در ذهنِ کودکانه ام تصور می کردم. مادرم نقطه قوّت قلب و سنگِ صبور من بود.

به مادرم می گفتم مادر خیلی دوست دارم که روزی یک نویسنده بزرگ شوم و مادرم مهربانانه و با لهجه شیرینِ بختیاری به من می گفت: دا امیدِت وِ خدا بو وِ خدا توکل کن. هر چی که وِش بِخوای وِت ایده خدا الرحمه الراحمینه. اینگونه امیدواریها به من اعتماد به نفس بیشتری می داد و امید و باور را در خیالِ کودکانه ام زنده می کردم.

و این امید در من روز به روز پر رنگ تر  می شد و رویای کودکانه من و عشقِ به نوشتن در من شکوفاتر می شد. شبها با خیالِ نوشتن به خواب می رفتم و صبح ها به امید روزهای بهتر از خواب بیدار می شدم. زمان سپری می شد و گذشتِ زمان هر روز مرا برای رسیدن به آرزویم نزدیکتر می کرد. سرانجام در سال 1364 رویایِ چندین ساله من به حقیقت پیوست ، من اولین جوانه های عشقِ به نوشتن و شعر را در ذهنِ نوجوانی خود به درختِ انگیزه خواستن و توانستن احساس کردم و شوقِ نوشتن در من شکوفا شد ، رویایِ کودکانه ام به حقیقتی بزرگ پیوست و برای اولین بار با ذهنِ کودکانه ام اینگونه نوشتم:

دا تو عشقِ مونی وُ عشق یعنی دا

یعنی: مادر تو عشقِ منی و عشق یعنی مادر

و این جملات سرآغازی شد برای رسیدن من به هنر نویسندگی.

خرداد 1393- داوود جمشیدیان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۳۲
داوود جمشیدیان

در گذر از تاریخ شب شعر ایران

در یکی از شب های تابستان سال 1366

مکان: استان مازندران ، شهرستان رامسر سالن آمفی تئاتر رامسر محل برگزاری مرحله نهایی دومین دوره مسابقات شعر و قصه دانش آموزان سراسر کشور شبی که سالن آمفی تئاتر رامسر با جمعیتی بالغ بر 3000 نفر میزبان زبده ترین نوابغ شعر دانش آموزان سراسر کشور است و هنر نمایی نوجوانی از دیار بختیاری و از یکی از روستاهای محروم شهرستان ایذه استان خوزستان و با خواندن غزل وصل نگار حاضرین در سالن را به وجد می آورد.

هنوز پاسی از شب نگذشته بود که سالن آمفی تئاتر رامسر میزبان زبده ترین نوابغ شعر دانش آموزان سراسر کشور است و شاعران نوجوان برای اجرای برنامه های هنری خود به این سالن آمده اند. همه چیز محیای برگزاری این رویداد مهم است.

چهار دوربین فیلم برداری بزرگ برای پوشش تصویری این رویداد مهم و بزرگ هنری در جایگاه مستقر می شود. استادان ، داوران و شاعران معاصر و نامی کشور برای قضاوت و اعلام نظر وارد سالن می شوند. فضای سبز و آبشارها در محل برگزاری مسابقات زیبایی و جلوه خاصی به سالن می دهد و فضای آن را کاملاً معنوی و عرفانی نموده است. مجری برنامه کودک و نوجوان شبکه اول صدا و سیمای جمهوری اسلامی در محل استقرار خود حاضر می شود.

با اعلام بلندگوی سالن منتخبین شعر کشور برای اجرای برنامه و هنرنمایی بروی صحنه می آیند و با اجرای برنامه دو شاعر نوجوان نوبت به نفر برتر و منتخب استان خوزستان می رسد. سکوتی محض و مطلق بر فضای سالن حکمفرما می شود. نوجوانی روستایی از شهرستان ایذه دیار بختیاریهای هنرمند ، سرافراز و سربلند در جایگاه مستقر و برای اجرای برنامه خود آماده می شود. حضورش جلوه خاصی به فضای سالن می دهد و شروع به خواندن شعرش می کند و با خواندن هر بیت از غزلش حس عجیبی به حاضرین و رقیبان خود ، عوامل ضبط تلویزیونی برنامه و استادان ، شاعران بزرگ و نامی کشور و داوران دست می دهد. اجرای برنامه وی به پایان می رسد و داوود جمشیدیان اوج هنر و طبع شعرش را به رخ همگان می کشد و تمامی معادلات رقیبان را برهم می زند.

در پایان برنامه ها  غزل (وصل نگار) وی به عنوان بهترین ، پر محتوا ترین و زیباترین شعر مسابقات به جامعه شعر و ادب کشور معرفی می شود و شاهکار ادبی خود را در تاریخ شعر ایران به ثبت می رساند. اجرای برنامه هنری وی ضبط و دوبار از برنامه کودک و نوجوان شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد. و این اتفاق مهم در تاریخ ادبیات ایران برای همیشه به ثبت می رسد.


خرداد 1393 داوود جمشیدیان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۳۰
داوود جمشیدیان

آسمون اُرِگِـــرِ بارون ایبـارِ


با تو ایمَنُم زِمِستونُم بَهـــــارِ


وقتی که نومِت مِنِ ویرُم اِیاههِ


دلِ مو سی دیدَنِت هی بیقـــرارِ


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۲۷
داوود جمشیدیان

 

 

خستهِ گشتـم زِ پریشانیِ خود

 

مات و مبهوت زِ ویـرانیِ خود

 

روزگارم همه شد فکـر و خیال

 

چه کنم؟ با غمِ حیــــرانیِ خود

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۲۵
داوود جمشیدیان

برای رویا دختری که اوجِ خواستن را در نگاهِ پر احساسش یافتم.


رویایِ من جانی بخوا تا جــــان نهم بر جــای تو


گُم گشته ام در کویِ تو ، افتــاده ام در پـــایِ تو


در انتظارِ دیدنت بی تـــــــــاب می گردد دلـــم


شوقت دلــــــــم را می کِشد تا گُنبد مینــــایِ تو


چون زورقِ بشکسته ای در بحرِ تو سر گــــشته ام


با موجها سر می کنم در بیکــــــــــران دریایِ تو


وقتی نگاهم می کنی محوِ نگـــــــاهت می شوم


مَست و خرابت می شوم با قـــــــــامتِ رعنایِ تو


شوقت اگر برقی زند سوزی نهد اندر دلــــــــــم


ترسم بسوزاند مرا آن وَصفِ بی همتــــــــایِ تو


داوود را بنگر که چون آواره ای بی خـــــــانمان


سر در گریبانش نمود عشقِ جنون فـــــــــرسایِ تو


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۹
داوود جمشیدیان

عشقِ او اوجِ سکوتم را شکست


مهرِ او در قلبِ پاکـم نقش بست


مست گشتم با نگــــــاهِ سَرکشش


کز نگاهش جز به عشقـم دل نسبت


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۴
داوود جمشیدیان

خوام بِرُم وِ مالِ گُل گُلـی بِچینُــــــم


لو بِنُم مِنِ لُواش هیشـــــــــکی نَبینُـم


دَس بِنُم زیرِ سَرِش تیگِش بِوُسُـــــــم


واش بِگُم ، واش بِخَندُم تا صُبح بِشینُم


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۴
داوود جمشیدیان

وِ گُـــــــــدار از تیَلِت بِل بُگُــدَردُم


دودَرهی کـاری بکن دیندات نَگَردُم


وقتی که سَیلـــُم کُنی دیوونَت ایبوم


اسیرُم کِردهِ تیــــات ، دورِت بِگَردُم


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۳
داوود جمشیدیان

عــــاشقی بد دردیه کِردُمِ مَندیـر


دِل ایخوا ، دلِ گَپی مِثلِ دلِ شـیر


یا وَنهِ آدَمِنهِ وِ آسِمــــــــــــاری


یا کُنهِ آدَمِنهِ وِ قُفل و زنجیـــــــر


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۰
داوود جمشیدیان

 

 

بَه چه شبی! شب شبِ رویایی است

 

چشــــــمِ دلم غرقِ تماشایی است

 

قــــــاصدِ شب نغمه چنین دادســر

 

شب شبِ مرگِ غم تنهــــایی است

 

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۴۸
داوود جمشیدیان

 

 

دلم افسرد ، ز داغِ گُلِ سُرخ

 

ناله سر دادم به باغِ گُلِ سُرخ

 

در فراغِ هجر گُل سوخت دلم

 

شدم آواره  ، به راغ ِگُل سُرخ

 

                                                            خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۰
داوود جمشیدیان

هونی که وَس مِن دِلُم ویرُم اِیارُم


مو اسیــــــــرِ پَلِشُم طاقَت نَدارُم


عشقیة کــــه وِ عُمرُم چینو نَدیدُم


حاضرُم بِپاش بِنُم هَر چی که دارُم


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۸
داوود جمشیدیان

سی دودَرِ می نا سُهری که وقتی وِرَه ایره تَش وِ دِلُم ایوَنهِ.


می نا سُهرِ دُنگلی تَش وَند وِجونُـم

تیرِ مِرزِنگِ تیاش کِـــــــردِه نشونُم

لو وَلِش چی برگِ بید تیاش خُمارِن

بُرگَلِش هِلالِ مَه مِن آسِمونُــــــــم

عاشِقُم کِرد وَندُمِه وِ آسِمــــــــاری

عــــــــــاشِقُم ، یا لیوِیُم ولا نَدونُـــم

خـــــــالَکی وِنُفت داره خیلی قَشنگهِ

رنگِ زردِ خالکش بــــــــرگِ خَزونُم

وقتی که سَیلُم کُنهِ تَش ایگِـــــــروم مو

چـی اَفتو بِرچ ایزَنهِ وِ آسِمــــــــــــونُم

هَمســـــــــــوکه وِ رَه ایره تَو ایکنُم مو

بی قــــرار و عاشقهِ ابرو کمونُــــــــم

نـــــــــاز کُنهِ ، تاووم ایده ، نیا سراغُم

مو هَمش سی دیدنش دل نگـــــــرونُم

گُل مو مِنهِ گُلا نظیـــــــــــــــر نَداره

نومهِ هو همَش ایـــــــــــــا وِردِ زَوُنُم

دلِ مو نازُکتـــــــــــــــرِ وِ نونِ تیری

دی بیو سی دیدَنُم ای مِهـــــــــــرَوُنُم

دودَرهی جُونُم بِگِـــــــــــر بِدهِ جَواوُم

مو اسیرِ عِشقِــــــــــــتُم دَردِت وِ جونُم

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۶
داوود جمشیدیان

بر بلندایِ جهــــان نام علی است


زینتِ هفت آسمان نام علی است


عشقِ او در دل چه غوغــا می کند


شور و عشقِ عاشقان نام علی است


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۱
داوود جمشیدیان

دلِ تنگــــــــم هوای یار کرده


هــوای دیدنِ دلـــــــدار کرده


شدم مشتـــــــــاقِ دیدارِ رخِ او


که عشقِ او مرا بیمــــــــار کرده


به خوابِ زلفِ مشکینش که رفتم


مــــرا از خوابِ خود بیدار کــرده


نگـــاهم کرد و مجذوبش شدم من


زعشقِ دیگــــــــــری بیـــزار کرده


به بستـــــــان و به دشتِ بیقــــرارش


خودش را چون گلِ بی خـــــار کرده


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۰
داوود جمشیدیان

 

 

در باغِ نگاه تو ،

پرسه می زنم

و دلم به هوای دیدنت

بیتاب می شود

مرا به بزم خود

فراخوان

دست مرا بگیر

که شوقِ وصالِ تو

هوش از سرم ربوده است

زیباترین نگاهت را

به من بده

بگذار لحظه هایم را

با عشق به تو

سپری کنم

و

فریادم

سکوت را بشکند

بگذار تا خواستن

و

باتو بودن را

با نوازشِ دستهایت

احساس کنم

و نام تو در باورِ خیالم

تا ابد

جاودان بماند.

برای همیشه با من

بمان ،

ای فرشتة مهربانی ،

ای عشقِ من

 

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۴
داوود جمشیدیان

 

 

ای صف شکنانِ جبهه ی آتش و خون

باید که  ستیز کرد  با  خصــــم  زبون

تا   پرچــــــــــــمِ    لا الله  الا  الله    را

افـــــراشت به سرتاسر  گیتی  اکنون

 

خرداد ماه ۱۳۶۷ --- داوود جمشیدیان ( سِتین )

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۳
داوود جمشیدیان

 

مَست گشتم ، اشتیاقم سرگـرفت

شوقِ دیدارت مرا در برگــــرفت

زنده شد دل در هــــوایِ وصلِ تو

مرغِ عشقت در خیـــــالم پَر گرفت

مات و سرگــردان در امواجت شدم

کشتی ام در بَحرِ تو لنگـــــر گرفت

درسِ عشــــــق آموختم در مکتبت

امتحانم نمرة برتــــــــــــــر گرفت

خواستن را در نگـــــــــــاهت یافتم

از نگــــــــاهت نکته های تر گرفت


خرداد 1393 داوود جمشیدیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۷
داوود جمشیدیان

دودَری وِمالِمون وَس مِن خیــــالُم

از ایچو تا مالِمیر گُل سیش ایکــالُم

خوام بِرُم وِ کوه سفید دیندا شِکـالُم

وَسُمهِ سَرِ دورَه بِرُم شِکــــــــــالُم؟

یا بِرُم موتی گُلُم سیش گُل بِکـالُم

روزگــــــار وام نیسازهِ اِشکَندِ بالُم

یادِ عشقش ایوَنهِ هی تَش وِ جونُــم

مَندُمِ خومهِ وِ تَک وُ هی اینالُـــــم

خاطراتَش همیشه ، سیم تازه ایبــــو

نومهِ هو هیچ نیرِ از مِنِ خیــــــــــالُم

ترسُم که هیچ وقت دیه ریشِ نَبینُـــم

کاشکی که وِ فِرگُم بو، بیا و بالـــــــم

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
داوود جمشیدیان

 

 

 

دودَری عشقِ مونهِ خاک رَهش گِرونهِ

بی قــــــــــرارِش مَندُمهِ خوشَم نَدونهِ

وَسِ مِن خیـــــــــــالِ مو دَروِدَرُم کِرد

نازکُنهِ تاوُم ایدهِ نازِش گِــــــــــــرونهِ

هی زِدَسُم گُــــــــروسهِ دَنگ ایدِرارهِ

مونهِ هر جــــــا که ایخوا هی ایکِشونهِ

عـــــــاشِقُم کِرد زِدَسِش موخو نَدارُم

چی گُـــــــــلِ شقایق ، وِ دَشتُم ایمونهِ

وقتی مِن فِرگُــــــــم ایا دیوونَش ایبوم

وِ دِلُم تَش ایوَنهِ آتشفِشــــــــــــــــونهِ

عـــــاشقِ ، پر احساسِ، چی قُرصِ ماههِ

سوگُلیو و تَرگُـــــــــــــلِ شاه دودَرونِ

وِش گــــــــودُم ای دودَرِ هی اسیرِتُم مو

وِ مو گو که هـــــــــــر دَم عاشقُم ایمونهِ

 

خرداد 1393 داوود جمشیدیان

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۷
داوود جمشیدیان