در دشتِ انتظاران
شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۰۸ ب.ظ
تو از دیار صبحی ، من از تبار باران
رفتی و مانده عُمری ، غم بر دلم فراوان
هر لحظه ی نگاهت هوش از سرم ربوده
افتاده ام پی تو ، در دشت انتظاران
شاعر معاصر
داوود جمشیدیان
۰۴/۰۶/۰۹
تو از دیار صبحی ، من از تبار باران
رفتی و مانده عُمری ، غم بر دلم فراوان
هر لحظه ی نگاهت هوش از سرم ربوده
افتاده ام پی تو ، در دشت انتظاران
شاعر معاصر
داوود جمشیدیان