DELSHEKASTE
پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۸ ق.ظ
دلْ شکسته
به مَحفلِ غریبِ من ، کسی گُذر نمی کند
بر این دلِ شکسته ام ، دَمی نظر نمی کند
غم آمده سراغِ من ، شکسته قامتِ مرا
کسی غم مرا دگر ، ز سر به در نمی کند
مزن تو مَرهَمِ شفا ، به زخمِ کُهنه ی دلم
که مَرهَمَت بر این دلم ، دگر اثر نمی کند
شدم من عاشقِ رُخی ، که هوش برده از سرم
ولی گُلَش به باغِ من ، دگر ثمر نمی کند
دَمی که مست میشوم ، به شوقِ وَصل رویِ او
دلم هَوَس بجز به او ، به کس دگر نمی کند
اگر بیاید او ز رَه ، رسد به دادِ این دلم
دلم دِگر بهانهٔ ، سفر به سر نمی کند
تَحَمُلی نَما سِتین ! ، در این گُذرگهِ زمان
که غم زِ رَه چو می رسد ، تو را خبر نمی کند .
شاعر معاصر : داوود جمشیدیان ، متخلّص به سِتین
پاییز ۱۳۹۶
۹۶/۰۹/۱۶