GHAME DEL
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۲۵ ب.ظ
غمِ دل
بار دیگر این دلم را غم گرفت
در فِراقت تا ابد ماتم گرفت
گونه هایم بهرِ دوریِ رُخَت
قطره هایی چون نَمِ شبنم گرفت
سر که دادم ناله تا عرشِ خدا
اوجِ پژواکِ صدایم بَم گرفت
تیرِ فرجامِ غَمت کردم نشان
قامتِ افتاده ام را خَم گرفت
از طنین و حادثِ این اتفاق
داغِ آن را عالم و آدم گرفت
مانده ام تنها من و این خستهْ دلْ
آه که مارا دهر دستِ کم گرفت
اشکِ خون جاری شد اندر دیده ام
جانم آمد تا به لب ، قلبم گرفت .
شاعر معاصر : داوود جمشیدیان
پاییز۱۳۹۶
۹۶/۰۸/۱۵