MOJREME MAHKOOM BE ESHGH
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۴۲ ب.ظ
مُجرمِ محکوم به عشق
ما را رها کن از غمت ، سردر گریبان تو ام
تیرِ غَمت بر دل مَزن ، آشفته حیران توام
یکدم به بزمِ من بیا ، ما را به خوابِ خوش ببر
کامی ز لبهایت بده ، امشب که مهمان توام
داغ و شَرَر بر جان مَزن ، از خود گریزانم مکن
در این سرایِ بی کسی ، مبهوت و ویران توام
ما را بَرَد تابِ رُخَت ، تا بیکرانْ مرزِ جُنون
ای آنکه معشوقِ منی ، دایم به فرمان توام
مستم نما با جُرعهْ مَی ، میسوزم اندراین عَطَش
پُر کن تو یکدم ساغرم ، بیتابِ آن خوان توام
افتاده ام در پایِ تو ، دل داده ام بر کامِ تو
من مُجرمِ محکومِ عشق ، در بند و زندان توام .
شاعرِ مُعاصر : داوودِ جمشیدیان
نوروز ۱۳۹۶
۹۶/۰۱/۱۱