KHALVATE MAN VA MAASHOGHE AAM
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۴۰ ب.ظ
آنچه که در خلوتِ من و معشوقه ام گذشت ،
در خلوتِ من و دختری که تمامِ دنیایِ من است:
قصهٔ عشق
مَعشوقِ من شبی گفت ، داغِ غمِ که داری؟
از بهرِ دوریِ کیست، که اینگونه بیقراری؟
گفتم که عاشقم من ، میلِ رُخِ تو دارم
گفتا تو هم خبر از ، حالِ دلم نداری
گفتم که داغِ عشقت ، بر جانِ من فتاده
گفتا که میرسد سر ، ایّامِ غمگساری
گفتم که قامتم بس ، خَم گشته از جدایی
گفتا حَذَر کن از این ، اندوه و گریه زاری
گفتم به بزمِ من آیِ ، تا دل دهم به نازَت
گفتا در انتظارم ، تا موسم بهاری
گفتم چو شَبنمِ صُبح ، بر برگِ من تو بِنشین
گفتا که خواهم افتاد ، بر تو که گُلعُذاری
گفتم که در جَوارت ، ماندن شد آرزویم
گفتا که ماهِ من شو ، ای عشقِ بختیاری.
شاعرِ مُعاصر : داوودِ جمشیدیان ،
مُتِخَلِص به سِتین
نوروزِ ۱۳۹۶
۹۶/۰۱/۱۱