AVARDGHAHE ESHGH
جمعه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ب.ظ
آوردگاهِ عشق
سوختم من از عَطَش ، امشب تو بارانم بده
چون کویرِ تشنه ام ، آبِ فراوانم بده
مست کن حالِ مرا، با جُرعْه مَی از ساغرت
نِکهتی و بویِ خوش ، از لاله زارانم بده
گشته ام آواره ای بی خانمان ، اندر پَی ات
راهِ و رسمِ عاشقی ، در شامِ تارانم بده
حال و روزِ این دلم ، سرد و زمستانی شده
در گُذر از انتظارِ من ، بهارانم بده
همچو مجنونم بشوقی ، تا که آیم سویِ تو
جِلوه ای از رویِ خود ، چون گُلعُذارانم بده
من گِدایِ درگَهِ کویِ تو ام ، ای ماهِ من
همنشینی در جوارِ شَهسوارانم بده
گشته ام اینک مُهیّا ، تا زنم دل را به بَحر
گویِ عشق و عاشقی ، در کارزارانم بده .
شاعرِ مُعاصر : داوودِ جمشیدیان ، مُتِخَلِص به سِتین
نوروزِ ۱۳۹۶
۹۶/۰۱/۱۱