BE RANGE AARGHAVANI
چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ب.ظ
به رنگِ ارغوانی
نَقشَت فتاده در چشم ، با رنگِ ارغوانی
عاشق شدم دوباره،ازحالِ من چه دانی ؟
بُردی تو عقل و هوشم ، تا اوجِ بیقراری
ما را به هردیاری ، با خود تومی کشانی
هرشب به خوابم آیی، با نازوعِشوه هایت
همراهِ خوابِ نوشین ، با شور وشادمانی
کامی دِه از لبانت ، تا از عَطش نسوزم
در خلوتِ شبِ من ، یا هر زمان که دانی
بگذار تا نَهَم دست ، بر رویِ سینه هایت
تا که بچینم از آن ، گُل میوهٔ جوانی
سرخوش بَود دلِ من، ازاین وصال امشب
اوجِ نگاهِ من شد ، آن اَبروِ کمانی
هر لحظه در خیال و ، هر دَم در انتظارم
تا سر رسد فُغانم ، در موسم ِ خزانی
غمگین مباش داوود ، اندر فراقِ مَعشوق
سر شار از نشاط و ، از عشقِ بیکرانی .
شاعرِ مُعاصر : داوودِ جمشیدیان ( سِتین )
آبان ۱۳۹۵
۹۵/۰۸/۲۶