GOLE LILIROKHE MAN
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ
گُلِ لیلی رُخِ من
ای گُلِ لیلی رُخِ من ، که این همه ناز میکنی
به جرمِ عشق مرا چنین غَرقِ نیاز میکنی
می کِشی ام تو درعَطَش،می بری ام توتا جُنون
بگو به من که غُنچه لب ، بهرِ که باز میکنی؟
در شبِ بیقراری ام ، دامِ نیاز می نَهی
به ناز و عِشوه ات مرا ، بنده نواز میکنی
گَه به نگاهِ مَستِ خود ، تیرِ غَمَم تو میزَنی
گَه به سرایِ عشقِ من ، تاخت و تاز میکنی
بانگِ جَرَس که میزنی ، خوف فَواره می کند
خَنجَرِ کین به قلبم از اوجِ و فراز میزنی
داغ و شَرَر که می نَهی ، بر تنِ نیمه جانِ من
بَذر کُدورَتَت به دل ، یک شبه یاز میکنی
فکرِ من این شده همه ، تا که رِسَم بسویِ تو
بر سرِ راهِ عشقِ من ، راه به ماز میکنی
آمده ام به تنگ از ، خونِ دلی که خورده ام
از دلِ عاشقم چرا ، سَلبِ جواز میکنی ؟.
شاعرِ مُعاصر: داوودِ جمشیدیان ( سِتین)
۹۵/۰۶/۱۹