*
سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ
شاهکاری دیگر در شعرِ پارسیِ جهان :
عَطَشِ عشق
سوخت دلم از عَطَش ، در هَوَسِ روی یار
کاش زنم دست بر ، تارَکِ آن موی یار
هوش رُبود از سرم ، گُل رُخِ زیبایِ من
کی به مشامم رسد ، نِکهَتی از بوی یار ؟
عاشق و مجنون شدم ، گشت دلم بیقرار
در تبِ داغِ رُخ و ، آن خمِ ابروی یار
نیست مرا حالِ خوش تا که کِشَم انتظار
در پیِ دیدارِ او ، در گُذر از کوی یار
ای که تو می آیی از وادیِ لیلی رُخان !
بر دلِ من مژده آر ، از طرف و سوی یار
آمده جانم به لب ، سوخت دلِ عاشقم
مانده به دل حَسرتِ : دست به لیموی یار
نیست جز این آرزو بر دلِ جمشیدیان :
لب به لبش تا سحر ، بر سرِ بازوی یار .
شاعر معاصر : داوود جمشیدیان مُتِخَلِص به سِتین
شهریور ماه ۱۳۹۵
۹۵/۰۶/۰۹