دنیای من
شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ق.ظ
ای که آن نقشِ رُخَت افتاده در رویای من
تیرِ مژگانت مزن بر این دلِ شیدای من
عمر من در آرزوی دیدنت طی شد دگر
ناز کم کن با دل ما ، ای گلِ زیبای من
با نگاهت میکِشی هردم مرا دنبالِ خود
بیقرارت میشود جانا ، دلِ تنهای من
شوق دیدارت مرا تا بی نهایت میبرد
چون فِتادی در خیالم در دلِ شبهای من
نازنینا ! خیمه زد عشقِ تو در جان و دلم
آمدی دنیا و تا آخر شدی دنیای من .
مرداد ماه ۱۳۹۴ --- داوود جمشیدیان ( سِتین )
۹۴/۰۵/۱۰