غبارِ تنهایی
سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۵ ق.ظ
در غبارِ تنهاییم
بدنبال تو می گردم
آخر این مرز بیقراری کجاست؟
تنها سکوت با من ،
در این سراب همراه است.
انتظارت ،
مرا آزار می دهد
و مدام از خود می پُرسم که
تا کی؟ باید در این غبارِ تنهایی
با دلی مَحزون
بدنبالت بگردم
مرا دیگر توانِ رفتن نیست
خسته ام از این عشقِ بی حاصل
کاش هرگز عاشق نمی شدم
تیر ماه 1393 – داوود جمشیدیان
۹۳/۰۴/۱۰