۰۰۰
دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ق.ظ
در وقت های اضافه
وقتی که به سراغت آمدم ، دیگر ما را توانی نبود
مثلِ همیشه عاشق بودم ، اما شوقِ آنچنانی نبود
آنگاه که دست می کشیدم به زُلفِ تو درخلوتِ تنهایی ام
تو نگاه میکردی ، آه که نگاهت نگاهِ مهربانی نبود
گُم می شدم در امتدادِ لحظه ها و در باغِ نگاهِ تو
اما در گذر از هردو نگاه ، خاطرهٔ جاودانی نبود
سکوتم را بدست ِ فریادِ تو میدادم لحظه ای
افسوس که حرف هایت توأم با زبانِ بی زبانی نبود
من از عشق می گفتم ، اما تو سکوت میکردی مدام
یادی از روزِ اوّل میکردیم،ولی خاطرهٔ خوشی ازآشنایی نبود
داوود در این سرابِ زندگانی بدنبال چه می گشتی ؟
عُمرت تَلَف شد در جوانی ، که آن عُمر زندگانی نبود .
آذرماه ۱۳۹۴ --- سِتین
۹۴/۰۹/۰۹