سرابِ عاشقی
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۵ ق.ظ
گشته ام هر دَم خراب عاشقی
تا فتادم در سراب عاشقی
سوختم از آتشِ عشقش کنون
چون که شدجسمم کباب ازعاشقی
در گذر از لحظه ها حَک شد همه
لحظه های خوب و ناب عاشقی
آمده این جانِ عاشق تا به لب
می کِشد با آن عذاب عاشقی
سوخت جسم عاشق و معشوقه ها
از لهیبِ آفتاب عاشقی
می رود تا سر کند آن حلقه را
تا نَهَد گردن طناب عاشقی
نیستم من مرد این بازیچه ها
چون که ما را نیست تاب عاشقی
حک بشد این قصهٔ زیبایِ عشق
تا بمانَد در کتاب عاشقی
آبان ماه ۱۳۹۴ --- سِتین
۹۴/۰۸/۱۸