آوای شعر من

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۹۳/۰۶/۰۸
    .
آخرین نظرات

غروبِ عشقِ من

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ب.ظ

دلم گرفت،

از این غروبِ تنهایی

خسته ام از این عشق

و  خسته ام از این تنهایی ،

در غروبی غم انگیز

زوزه ی بادِ خزان

بر گونه هایم تازیانه می زند

برگ ها می رقصند

اما من  می ترسم

خورشید به پیشواز شب رفته

اما کسی به پیشواز من نمی آید

به شب حسادت می کنم

اما نمی خواهم به سکوت عادت کنم

من می لرزم

اما.......

درخت نمی لرزد

درخت نمی ترسد

اما من می ترسم

از خزان می ترسم

نه از  خزان برگ ها ،

از خزان عشق می ترسم

از دست هایی می ترسم

که مرا رها کرده

ترس من از نبودن دستهاییست

که دیگر نوازشم نمی کند .

من ماندم و

حسرت نگاهی که دیگر

مرا به ضیافت بزم چشمانش

فرا نمی خواند ..............................

ودر باور خیالم می گنجد که :

عشق افسانه ای بیش نیست

و ای کاش نه من بودم و نه عشقی بود .

 

پاییز ۱۳۹۴ --- سِتین

       

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۱
داوود جمشیدیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">